ترک های سقف

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    دلم می خواست بازم این جا بنویسم اما دیگه نمی تونستم.  اواخر مثل ی بار بود رو دوشم .  فکر نمی کردم وقتی بخوام برم این قدر سخت باشه. الان متوجه می شم وقتی بعضی ها می گن وبلاگ مثل خونه برام می مونه یعنی چی. احساس می کنم باید ی چیزایی رو تغییر بدم و دوباره بسازم. نمی تونم تظاهر کنم. دوست دارم وقت نوشتن راحت باشم. این جا دایم تو ممیزی هستم. نمی دونم این جور وقتا چی می گن. دلم برا این جا تنگ میشه. زمانی که این جا رو باز کردم تمام هیجاناتم عاطفی بود.  افکارم تغییر کرده بود و کمتر غمگین بودم. ی بار ی نفر ی  برام فرستاد ”مه در لندن بومی ست،غربت در من”  .از صفار. زاده بود. خیلی وصف حال بود.  من واقعن تو همین چند. کلمه هستم. نمی تونم شاد  باشم.به هزار و یک دلیل  همیشه ی پیرنگ  غم و دلتنگی تو وجودمه.هر باز زیر لب این چند کلمه رو زمزمه می کنم یاد این جا می افتم..تمام اون تغییرات مقطعی بود. انگار من نبودم. بعد که همه چیز کم شد من هی به زور سعی می کردم این جا رو نگه دارم. شاد بنویسم. و نیمه پر لیوان رو ببینم. نشد. نمی تونم. از همه مهم تر توقع بود. وقتی ازت توقع دارن و مجبورت می کنن خوب باشی و شاد بنویسی. تصمیم گرفتم خودم باشم. حس می کنم فردیتم مدتی تخریب شده و باید ترمیمش کنم. برای ترمیم هم از این جا شروع کردم. باید به خودم و زندگیم سروسامون بدم. از سن م از روزهایی که تموم می شن می ترسم.  نمی دونم چرا اینا رو نوشتم. اصلن نمی دونم کسی پیگیر این جا هست یا نه. ولی خودم همیشه از این که یهو ی چیزی ترکم کنه متنفرم.  برا همین نوشتم. کلن هیچ وقت بلد نیستم ساختاری خداحافظی کنم یا سلام بدم. واقعن بلد نیستم.نمی دونم وقت رفتن،مردن، تسلیت و تبریک ترک های سقف...ادامه مطلب
    ما را در سایت ترک های سقف دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : ctarakhayesaqhf3 بازدید : 12 تاريخ : يکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت: 12:45